سلام نو – سرویس سیاسی: انتخابات به پایان رسید و آن طور که انتظار میرفت ابراهیم رییسی به عنوان رییس جمهور منتخب برگزیده شد و با بیش از ۱۷ میلیون رای تا یک ماه و نیم دیگر بر صندلی ریاست جمهوری در پاستور تکیه میزند.
به این ترتیب عبدالناصر همتی به عنوان نامزدی که حمایت ائتلافی از احزاب اصلاحطلب و حمایت کامل چهرههایی مثل مهدی کروبی، بهزاد نبوی و محسن آرمین و حمایت ضمنی چهرهای مثل محمد خاتمی را داشت نه تنها به مرحله دوم نرسید بلکه بعد از ابراهیم رییسی، آرا باطله و محسن رضایی با چیزی در حدود ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار رای در جایگاه چهارم قرار گرفت.
بسیاری شکست عبدالناصر همتی را به پای اصلاحات و اصلاحطلبان نوشتند، برخی مخالفان اصلاحات از جمله یک نماینده اصولگرای مجلس رای و جایگاه همتی را نشان دهنده وزن خاتمی دانست و اصلاحطلبان مخالفِ مشارکت در انتخابات حمایت نیمبند از همتی را ضربهای سهمگین به سرمایه اجتماعی اصلاحات ارزیابی کردند.
در نگاه اول تمام این نقدها درست است. ۴۸ درصد مردم بیشتر در انتخابات مشارکت نکردند تا کم مشارکتترین انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی رقم بخورد و ابراهیم رییسی کمترین میزان رای یک نامزد نسبت به آرا کل را به دست بیاورد و رکورد هاشمی در این زمینه را بشکند.
اما آیا این تمام ماجرا است؟ آیا خاتمی نمیدانست که تکرارش دیگر تاثیر ۹۲، ۹۴ و حتی ۹۶ را ندارد؟ آیا نتایج انتخابات مجلس ۹۸ و رای پایین لیست اصلاحطلبان را فراموش کرده بود؟
به محمد خاتمی نقدهای بسیاری وارد است، او در سیاستورزی در کلاس هاشمی نیست، مرد تردید است، آن قدری که بسیاری میپسندند تند و تیز نیست و هزار و یک ایراد دیگر دارد، اما هنوز آنقدر ساده، زود باور و متوهم نشده که فکر کند تکرارش اثر تکرارهای قبل را دارد یا با حرف او، بهزاد نبوی و چهرههای دیگر اصلاحطلب تلخی ۴ سال گذشته یک شبه شیرین میشود و مردم به پای صندوق رای هجوم میآورند.
از طرف دیگر کنش این دوره خاتمی را نمیتوان به پای حرکت او در چهارچوب نظام نوشت، که اگر هدف تنها چنین چیزی بود او میتوانست مثل رای دماوندش بدون دعوت از مردم برای رای دادن به دنبال رای دادن خود برود.
به نظر میرسد رهبر اصلاحطلبان این بار تنها به یک دلیل مردم را به رای دادن دعوت کرد. تنها دلیل خاتمی را میتوان دفاعش از جمهوریت نظام دانست. خاتمی ضمن تمکین به نظر نهاد اجماع ساز، ضمن عدم معرفی نامزد مردم را دعوت کرد تا با رای خود بازی رقیب را به هم بزنند.
خاتمی در بخش مهمی از سخنان خود که در آن مردم را به رای دادن دعوت کرد گفت: من درباره نامزدها صحبت نمی کنم که شایسته هستند یا نه، اما مردم به صحنه بیایند تا آن طرحی که می خواهد یک جریانی به هر قیمتی ولو با کنار زدن مردم و تهدید کردن رأی و آزادی مردم فلان شخص و یا فلان جریان را روی کار بیاورد و تحمیل کند مقابله شود.
اما آیا این حرفها به معنی بیاشتباه بودن محمد خاتمی و بهزاد نبوی- به عنوان رییس نهاد اجماعساز اصلاحطلبان- است؟ پاسخ به این سوال حتما منفی است. عبدالناصر همتی از آرای باطله و محسن رضایی هم رای کمتری آورد و اصلاحطلبان در حمایت از او شکست خوردند و این مسئله قابل انکار نیست، اما این به این معنای شکست مطلق اصلاحطلبان نیست؟
پاسخ به این پرسش هم منفی است. اصلاحطلبان هرچند در حوزه کنش سیاسی و رای آوری شکست خوردند اما گفتمان اصلاحطلبی (Reformist) که این طیف سیاسی نمایندگی آن را در سالها گذشته بر عهده داشتند گفتمانی غالب بود که باعث عقب نشینی محسوس نامزدها از رویکردهای رادیکال شده بود.
به جز سعید جلیلی کسی به برجام و افایتیاف حمله نکرد. هیچ نامزدی نتوانست از اقداماتی مثل گشت ارشاد یا پیامک بدحجابی دفاع کند و تقریبا هیچ نامزدی به اقتصاد آزاد و رقابتی حمله نکرد؛ هرچند وعدهها پوپولیستی همچنان پابرجا بود. حتی از آن آمریکا ستیزی شش آتشه اصولگرایان هم خبری نبود و سعید جلیلی آخرین نماینده آن گفتمان بود.
آیا شیوه تفکر امثال زاکانی، قاضیزاده هاشمی، رضایی و رییسی عوض شده یا برای کسب رای از مردم رویکرد خود را عوض کردند؟ یا شاید از اول رویکردشان همین بود و برای کنار زدن اصلاحطلبان چیز دیگری میگفتند؟ قضاوت درست و دقیقی در این مورد نمیشود داشت، اما هر چه که بود نامزدهای انقلابی برای جلب نظر مردم از غلظت مواضع خود کاستند و گاه و بیگاه حرف اصلاحطلبان را زدند.
چه پیروزی بزرگتر از این که از ترس رای هم که شده مجلس و دولت انقلابی حرف مردم را بزنند و کارهایی را بکنند که اصلاحطلبان به دلیل مخالفت همین جریان امکان انجامش را نداشتد؟ به سرانجام رسیدن برجام، افایتیاف، مذاکرات جدی و مراوده اقتصادی با دنیا و بهبود وضع مردم از جمله خواستههای اصلاحطلبان در تمام این سالها بود و محقق شدن آنها توسط دولت رییسی نیز پیروزی گفتمان اصلاحات است، گفتمانی که جز حرف، خواست و آرامش مردم هدفی ندارد و نداشته.
در نتیجه میتوان انتخابات ۱۴۰۰ را عرصه شکستها و پیروزیهای محمد خاتمی دانست، سیاستمداری که روزی شکست رکورد رایاش از آرزوهای جریان اصولگرایی بود و روزی تقلید تکرارش. چهرهای که اصولگرایان و براندازان به یک اندازه از او بیزارند، مردی که با تمام کم و زیادهایش، ترسهایش و تردیدهایش همیشه سمت مردم ایستاد.
نظرات