سلام نو – سرویس اجتماعی: بافتهای فرسوده سالها است که یکی از معضلات اساسی کشور به خصوص در شهرهای بزرگی مثل تهران است، شهرهایی که کوچکترین رخداد در یک بافت فرسوده میتواند تبدیل به یک فاجعه تمام عیار شود. بیش از یک دهه است که دولت، مجلس و شهرداریها از برنامههای نوسازی بافت فرسوده سخن میگویند، اما در عمل هیچ خبری از نوسازی برنامه ریزی شده بافت فرسوده نیست.
تنها در یک نمونه مهدی عبوری، معاون وزیر راه و شهرسازی، ماه گذشته تاکید کرد که از برنامه نوسازی بافت فرسوده عقب هستیم و افزود: طی ۱۰ سال اخیر فقط ۴۰ درصد بافت فرسوده شهری تهران نوسازی شده.
این وضعیت تنها مختص پایتخت است و بر اساس تجربه قبلی انتظار میرود وضعیت در شهرهای دیگر، به خصوص در مناطق محروم، بسیار بدتر از این باشد.
برای درک بحرانی بودن ماجرا کافی است به ماجرای پلاسکو نگاه کنیم، بافت فرسودهای که به علت بیتوجهی شهرداری و دیگر نهادهای مسئول در نهایت به شکل فاجعه بار در آتشِ برآمده از غفلت سوخت و جان آتش نشانان شهر را گرفت. تخریب پلاسکو همچنین باعث شوکی عظیم به کسبه آن و سرگردانی و حتی ورشکستی برخی از آنان شد.
اواخر سال ۹۶ نوسازی متفاوت بافتهای فرسوده در قالب برنامه ملی بازآفرینی شهری با فرمان رئیسجمهور آغاز شد. هدف از اجرای این برنامه احیای ۱۳۳۴ محله فرسوده طی ۵ سال در قالب دو طرح «ساخت سالانه ۱۰۰ هزار واحد مسکونی» و «افزایش سرانههای خدماتی» بود. با این وجود به نظر میرسد این برنامه نیز مثل بسیاری از برنامههای دیگر حوزه نوسازی بافت فرسوده به سرانجام نرسیده است.
آن چنان که در مورد پلاسکو دیدیم بافت فرسوده تنها به خانههای موجود در بافتهای قدیمی و فرسوده محدود نیست و شامل مراکز تجازی مهم کشور نیز میشود. یکی از این مراکز مهم که در طول سالهای گذشته حسابی مورد توجه بوده بازار تهران است، منطقهای که به دلیل در هم تنیدگی بافت فرسوده و بافت تاریخی تهران پیچیدگیهای خاصی پیدا کرده، پیچیدگیهایی که در دیگر نقاط تهران نیز گاهگاه به چشم میخورد.
برای درک وضعیت ناگوار بازار تهران کافی است بدانید که در محدوده بازار تهران تقریباً بیش از ۹۰ درصد ساختمانها فرسوده و مخروبه بوده و تنها حدود ۱۰ درصد آنها نوسازی شدهاند. این وضعیت نشان از عمق و گستره عدم ایمنی در بازار تهران دارد. در چنین وضعیتی سرمایهگذاران ترجیح میدهند به جای بازار تهران به نقطه امنتری بروند تا خطری سرمایه آنها را تهدید نکند.
از سوی دیگر بافت بازار تهران به خاطر تاریخی و قدیمی بودن از خشت و گل است و در صورت حریق، آب آتشنشانی جهت اطفا حریق میتواند سبب نم کشیدن بافت بازار و ریزش آن شود. مشکل دیگر نیز آن است که بازار سیستم فاضلاب شهری ندارد. تمام این مشکلات در حالی است که مساحت بازار تهران به ۱۰۵ هکتار میرسد و محدوده بزرگی را در قلب تهران به خود اختصاص داده است. مسئله مهم بعدی نیز برق کشیهای عجیب و غریب و خطرناک و حجرههای با تراکم بالا در هر نقطه از بازار است.
در این وضعیت سوال مهم این جا است که چرا بافتهای فرسوده در نقاط مختلف کشور، به خصوص منطقه حساسی مثل بازار تهران، بازسازی نمیشوند و این مشکل تا تبدیل شدن به یک بحران به طور پیوسته پشت گوش انداخته میشود؟
به نظر میرسد دلیل نخست این مشکل آن باشد که یک برنامه مدون، جامع، فکر شده و بالا دستی برای بازسازی بافتهای فرسوده در کشور و حتی در اندازه کوچکتر در شهرهایی مثل تهران، اصفهان یا شیراز وجود ندارد. امروز یک طرح و فردا طرح دیگری و امروز قانونی و فردا قانونی دیگر برای نوسازی بافت فرسوده تهران وجود دارد. تازه همین هم همه جانبه، دقیق و با اندیشه نیست.
در هیچ کدام از طرحهایی که تا اینجا مطرح شده نشانی از یک دستگاه منسجم فکری در حوزه شهرسازی نیست و صرفا طرح به صورت مکانیکی برای رفع تکلیف شکل گرفته است. این فقدان دستگاه فکری منسجم و روح در تمام طرحهای عمرانی سالهای اخیر از جمله اتوبان سازیهای دوران قالیباف و مسکن مهر قابل مشاهده است.
مشکل دوم اما در هم تنیدگی بافت تاریخی با بافت بازار تهران به عنوان یک مرکز تجاری اقتصادی است. تنها یک روز گردش در محدوده بازار و اطرافش شما را با بخشی از معماریهای زیبای تهران قدیم آشنا میکند. اینجا دو مشکل وجود دارد. نخست اینکه قانون حفاظت از بناهای تاریخی قدیمی است و بعضا باعث سواستفاده میشود و دوم اینکه به دلیل همین قدیمی بودن قانون استاندارد دقیقی برای مشخص کردن بنای تاریخی وجود ندارد. به طور مثال این سوال به طور جدی وجود دارد که هر بنایی به علت عمر بالای صد سال ارزش تاریخی دارد و امکان تخریبش وجود ندارد؟ اگر یک بنا عمر کمتری داشت اما از نظر شاهد رخدادهای تاریخی بودن یا ساخته شدن توسط معماری صاحب سبک ارزشمند بود میتوان به خاطر عمر کم تخریبش کرد؟
نتیجه این بیبرنامگی در کنار پیچیدگی عدم تشخیص بافت تاریخی چیست؟ از ریخت افتادن شهر، بینظمی، آسیب به بافت تاریخی و فرار سرمایهگذارانی که هر روز با چند تغییر قانون و البته حاشیههای سنگین مواجه هستند. این مشکل البته تنها دامان سرمایهگذارن عادی را نمیگیرد و گاه متوجه شهرداری نیز میشود.
یکی از پروژههایی که اعتراض فراوان کارشناسان و فعالان میراث فرهنگی کشور را درپی داشت، احداث زیرگذر چهارراهگلوبندک در بازارتهران بود. پس از این اعتراضها، شهرداری تهران مدت زمان کوتاهی مجبور به توقف آن شد اما همانند روال همیشگی اجرای پروژههای عمرانی شهرداری، عملیات ساخت آن دوباره شروع شد.
نمونه دیگر، ماجرای پر حاشیه سرای دلگشا است، بنایی از دوران قاجار که امروز در مرکز خرید دلگشا قرار دارد. مجوز «تخریب و نوسازی» برای «سرای دلگشا» در تاریخ ۸ / ۳ / ۸۹ توسط معاون وقت میراث فرهنگی استان تهران - قدیر افروند - صادر و در تاریخ ۲۲ / ۳ / ۸۹ توسط همان فرد تأیید نهایی شد. با این همه این تخریب و نوسازی و مجتمعی که پس از آن ساخته شد بارها و بارها با اتهاماتی مختلف از سوی فعالین میراث فرهنگی، رسانههای داخل کشور و رسانههای خارج کشور روبهرو شد.
تفاوت سرای دلگشا با زیر گذر گلوبندک چیست که اولی به فراموشی سپرده شد و دومی هنوز محل دعواست؟ فرق آن این است که مسئولیت اولی تماما متوجه شهرداری و مسئولیت دومی متوجه سرمایهگذار بخش خصوصی است.
این که گلوبندک یا سرای دلگشا به میراث تاریخی آسیب زدهاند یا نه بحث مهم دیگری است که باید به آن پرداخته شود، اما بر اساس شواهد موجود این دو پروژه و پروژههای بسیار دیگری با مجوزهای قانونی در شهر در حال انجام است. اگر این دو پروژه و امثال آن مشکل دارند در روالهای قانونی با شفافیت تمام بازنگری شود و اگر حق با شهرداری و دیگر صادرکنندگان مجوز است آنها از سرمایهگذار حمایت کرده و توضیح روشنی به مردم ارائه دهند.
سرمایهگذار بخش خصوصی عموما امکان تشخیص بافت تاریخی را ندارد و این کار در اولویتش نیست. این سرمایهگذار فرصتهای موجود را بررسی و سعی میکند بهترین فرصت را به بهترین شکل مورد استفاده قرار دهد. این وظیفه شهرداری، میراث فرهنگی و دیگر نهادهای مسئول است که از بافت تاریخی حفاظت کنند، مجوز ندهند و سرمایهگذار را به سوی فرصت درست هدایت کنند.
اگر چنین نشد و مجوزی صادر شد باید از آن مجوز درست حمایت شود چون سرمایهگذار سرمایه شخصی خود را در ریسک قرار داده و به میدان آمده و به حمایت نیاز دارد. اگر چنین اتفاقی نیفتد سرمایهگذاران بخش خصوصی به مرور قید ساخت و ساز در بافت فرسوده را میزنند و یک منبع مالی خوب در این حوزه از بین میرود.
نظر شما