موسوی خوئینی‌ها در این سال‌ها نه آن طور که باید پاسخگو بوده، نه اصلاح شده و نه نسبتش با قدرت اصلاح شده. از بسیاری از مواضع او این چنین بر می‌آید که مشکل او عدم حضور در قدرت به شکل دلخواهش است نه مواضع و برنامه‌های حکومت.

سلام نو – سرویس سیاسی: مرد خاکستری، مرد پشت پرده اصلاحات یا پدرخوانده جریان چپ از جمله مهم‌ترین القاب سید محمد موسوی خوئینی‌ها است، مردی که دو هفته بعد از نامه به مهدی کروبی و درخواست رفع حصر او از خدا، این بار به آیت الله خامنه‌ای نامه‌ای سرگشاده نوشته و از مشکلات جامعه سخن گفته است.

او در نامه خود صراحتا از وضع امروز جامعه گلایه می‌کند و بعد هم به مسئله بحران مشروعیت اشاره می‌کند و می‌نویسد:«در ذهن این مردم باورهاییی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی بود، به گونه‌ای روزافزون آسیب دیده و می‌بیند.» او در ادامه از فقر و بی عدالتی و مشکلات معیشتی می‌نویسد و می‌گوید:«تورم روزافزون، همراه با کاهش درآمد اقشار گسترده، نه‌تنها زندگی امروز مردم را گرفتار دشواری‌های طاقت‌فرسا کرده که ناهنجاری درون بسیاری از خانواده‌ها را گسترش داده و آنان را نگران آینده نامعلوم خود و فرزندان‌شان ساخته است. علاوه بر این مردم گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت‌سوز معیشتی، بسیارند انسان‌های ناراضی از اوضاع فرهنگی و سیاسی که گرفتار بی‌عدالتی‌های غیرقابل ‌انکار شده‌اند.»

او سپس انگشت انتقاد خود را به سمت رهبری می‌چرخاند و می‌نویسد:«اوضاع غیرقابل‌ دوام‌ امروز صرفا معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند، نیست (که البته این آمدن‌ها و رفتن‌ها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوه مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقش‌آفرین اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است. مردمی که چنین انتظاری دارند.»

سخنان موسوی خوئینی‌ها به عنوان چهره‌ای باسابقه در انقلاب و جمهوری اسلامی به طور طبیعی مورد توجه تمام طیف‌های سیاسی به خصوص رسانه‌های مختلف قرار گرفت.

جریان راست جمهوری اسلامی یا همان اصولگرایان علیه آن موضعی تند گرفتند. حسین شریعتمداری مثل همیشه اولین نفری بود که به این نامه و واکنش نشان داد و در کیهان نوشت: موسوی خوئینی‌ها توضیح نمی‌دهد که این بی‌اعتقادی نسبت به اسلام و نظام و انقلاب است یا عملکرد برخی از مسئولان نظام؟! اگر بی‌اعتقادی نسبت به اصل نظام است، در مقابل ده‌ها نمونه اخیر که مردم با حضور چند ده میلیونی خود بر وفاداری و اعتقاد راسخ خویش به اسلام و انقلاب و مخصوصاً رهبر انقلاب تاکید ورزیده‌اند چه پاسخی دارند؟

عبدالله گنجی، مدیر مسئول روزنامه جوان هم در توییتی نوشت: روح کلی نامه موسوی‌خوئینی‌ها به رهبری همانند نامه‌های دیگر اصلاح‌طلبان است. می‌دانند کدام مشکلات ریشه نگرشی، مدیریتی و کدام به‌ خاطر اصرار بر اصول انقلاب است، اما گویی هیچ نمی‌دانند اما تلاش کرده به سیاق طیف مدرن فحش‌نامه و نفاق‌نامه جلوه نکند. موقعیت زمانی صدور نامه مهم‌تر از متن است.» او درباره «زمان» نگارش نامه نیز نوشته است: «زمانی نامه نوشته می‌شود که وزن‌کشی درون جریانی برای تصاحب سطوح عالی تشکیلات شروع شده است.

محمد مهاجری هم درباره این نامه به انصاف گفت: امثال آقای خوئینی‌ها که از این دست نامه‌های سرگشاده می‌نویسند، به ‌دنبال تاثیر و تعامل نیستند. به ‌نوعی دنبال گروکشی‌اند یا به‌ دنبال این هستند که فضای جامعه را تحریک کنند.

در طرف مقابل جریان چپ یا همان اصلاح‌طلبان موضع یک دستی در برابر مواضع موسوی خوئینی‌ها نداشتند. در حالی که صاق زیباکلام معتقد است که کسی مثل موسوی خوئینی‌ها در ردیف اول کسانی است که نسبت به وضع فعلی کشور مسئول هستند محمدصادق جوادی حصار این نامه را هشداری می‌داند که نشان می‌دهد یاران امام نیز نسبت به آینده کشور نگران هستند.

محمد قوچانی در روزنامه سازندگی صفحه اول را به این مسئله اختصاص داد و نقدی مبسوط در این رابطه نوشت و تشدید فعالیت چپ رادیکال را بازتاب تقویت قدرت راست رادیکال و افول راست مدرن دانست. او تاکید کرد که نامه موسوی خوئینی‌ها نشان احیای چپ رادیکال در جبهه اصلاحات است، احیایی که دو سال پیش با مصاحبه علیرضا علوی‌تبار با اندیشه پویا کلید خورد، مصاحبه‌ای که علوی‌تبار در آن خود را اصلاح‌طلب رادیکال دانست.

موسوی خوئینی‌ها، غیرپاسخگو، اصلاح‌ناپذیر و ضدقدرت

نامه موسوی خوئینی‌ها به رهبری به خودی خود واجد هیچ اشکالی نبود. او نه تنها به عنوان یک فعال سیاسی بلکه به عنوان یک شهروند حق دارد نامه بنویسد و رهبری، روسای قوا و دیگران را نقد کند و آن طور که رهبر انقلاب نیز بارها گفته‌اند ایشان با انتقاد هیچ مشکلی ندارند.

مسئله اساسی اینجا است که موسوی خوئینی‌ها نقش خود در وضعیت امروز کشور را از اساس نادیده می‌گیرد و هیچ وقت نمی‌خواهد نسبت به نقش خود پاسخگو نبوده است. اگر مشکل امروز کشور آمریکا ستیزی رادیکال است که خود او پایه گذار این ستیز کور بود. موسوی خوئینی‌ها پدر خوانده دانشجویانی بود که سفارت آمریکا را اشغال کردند. موسوی خوئینی‌ها و یارانش بودند که کشور را در بحرانی عمیق فرو بردند.

اختلاف نظر موسوی خوئینی‌ها با چهره‌هایی چون بهشتی، هاشمی و خامنه‌ای در زمان تسخیر سفارت چنان مشخص است که نیاز به توضیحات اضافه ندارد. این اختلافات چنان بود که در برخی روایات یکی از انگیزه‌های تسخیر سفارت از سوی دانشجویان انجمن‌های اسلامی را تضعیف بخش دانشجویی حزب جمهوری اسلامی می‌دانند و حتی حمید ترقی، عضو ارشد موتلفه و از اعضای وقت جمهوری اسلامی می‌گوید که موسوی خوئینی‌ها در سفارت دنبال سند علیه بهشتی می‌گشت.

مسئله دیگر این است که انگیزه‌های شخصی موسوی خوئینی‌ها در کنش‌های سیاسی او بسیار موثر است. آخرین نمونه آن هم مصاحبه‌ای بود که در زمستان 97 انجام داد و حرف‌های بی حساب و کتابی را به اکبر هاشمی رفسنجانی، موسی صدر و مصطفی چمران نسبت داد آن هم در حالی که او حداقل می‌توانست حرف‌هایش درباره هاشمی را زودتر مطرح کند تا از خود او جواب بشنود.

موسوی خوئینی‌ها در این سال‌ها نه آن طور که باید پاسخگو بوده، نه اصلاح شده و نه نسبتش با قدرت تغییر کرده است. از بسیاری از مواضع او این چنین بر می‌آید که مشکل او عدم حضور در قدرت به شکل دلخواهش است نه مواضع و برنامه‌های حکومت.

این که موسوی خوئینی‌ها از شرایط امروز کشور ناراضی باشد و به عنوان چهره‌ای با سابقه در انقلاب و نظام انتقادات را مستقیم با رهبری در میان بگذارد چیز عجیبی نیست، اما چه خوب می‌شود که او تکلیف خود را با اعمال هزینه‌زای خود در گذشته مشخص کند.

هیاهو برای هیچ

موسوی خوئینی‌ها همچنان چهره محترم در جریان اصلاح طلب است و از اصغرزاده تا عارف و میردامادی و علوی‌تبار به حرف او احترام می‌گذارند، اما واقعیت این است که او دیگر آن پدرخوانده‌ای که بود نیست. نه بدنه جوان دیگر آن میل و اشتیاق در دهه پنجاه و شصت را به او دارند و نه او مثل دو دهه ابتدایی انقلاب با قلب قدرت در ارتباط است که از این ارتباط برای تاثیر گذاری بهره ببرد.

با این همه به دلیل سابقه او و البته میل جریان راست به دشمن فرضی ساختن، هر اظهار نظر او بیش از آن چه باید مورد توجه قرار می‌گیرد، در حالی که این اظهارات در بهترین حالت برای رسانه‌ها جذاب است و تاثیر مثبتی بر صاحبان قدرت یا جریان اصلاحات ندارد، هرچند نمی‌شود منکر تاثیر منفی احتمالی آن و بهانه دادن به دست چهره‌هایی مثل شریعتمداری شد.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

برچسب‌ها

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید